خـــداحــــــافـــظ
*** خـــداحـــافــظ ***
تا اطلاع ثانوی یا برای همیشه
فقط میگم متاسفم .... متاسفم برای اوناییکه قدر ندونستن و... !
- ۹۳/۰۳/۱۲
*** خـــداحـــافــظ ***
تا اطلاع ثانوی یا برای همیشه
فقط میگم متاسفم .... متاسفم برای اوناییکه قدر ندونستن و... !
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !
آنگاه که مهر می ورزی ؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین !
من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت !
من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند !
پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد !
خوبی، دلیل جاودانگی تو خواهد شد ؛
پس به راهت ادامه بده .
از شکستن 2 چیز بترسید ، قلبی که صادقانه دوستتان دارد و دلی که صادقانه به یادتان است.
یاد کسی کردن دل میخواهد نه دلیل ، از ته دل یادتان میکنم بی دلیل...
چی ؟
از مدرسه ؟
کی گستاخی کرده ؟
وبلاگم بستین ؟
تیز هوشانیا پس چی کار کنن ؟
ما که با نمرات ضعیف پشتوانه ی درسی می خوایم چی ؟
:( :( :( :(
سلام استاد.
اینقدر بی معرفت نباشین.دل بچه هارو شکستین.
درس وفاداری باید یکی از آموخته های زندگیمان باشد، یاد بگیریم وفا دار باشیم و قدر بدانیم انسانهای والائی را که با هدفی مقدس در راهی روشن قدم گذاشتند و جوانی و عمر خود را سرمایه قرار داده و با نیتی خالص و قلبی عاشق درس دادند : رمز چگونه زندگی کردن را و آموختند : راهی که صراط مستقیم بود و به دیار عارفان ختم میشد . اکنون می بوسیم دست تمامی معلمین عاشقی که به معنای واقع معلمند وکاسب نیستند . آنها که صفای دلشان را فدای ریا نمی کنند و به فکر قضاوت آیندگان هستند تا از آنها به نیکی یاد کنند.
درخت گفت:
آتش را می بخشم اما تبر را هرگز.
پس بسوزان اما نشکن.
چندی ست که بیمار وفایت شده ایم
در بستر غم چشم به راهت شده ایم
این را تو بدان، اگر بمیریم روزی
مسئول تویی که ما فدایت شده ایمکاش می توانستم تمام دلتنگیهایم را بر کوله بار خدا میریختم تا با تنهائیش به کول بکشد
بدون هیچ خمی بر ابرو
اما افسوس که داده را پس نمیگیرد
همیشه که باشی خسته میشوند، ولی اگر نباشی میگویند:بی معرفتی!!!
سلام
امروز کارناممو گرفتم و خیلی خوشحالم
بابت تمام زحماتی کا برام کشیدین تا در ریاضی موفق باشم تشکر می کنم
و یک خواهش
ترو خدا بمونین
من با شما به ریاضی علاقمند شدم
نذارین این انگیزمو از دست بدم
خواهش خواهش خواهش
ما با شما هم روزهای تلخ داشتیم و هم روزهای شیرین
باور دارم همان طور که روزهای شیرین برای ما و به خاطر ما بود
روزهای تلخ هم همین طور بود
یکی از اون روزای شادم
امروز و گرفتن کارنامه و دیدن نمره 20 ریاضی بود
یادم نمیره که بخاطر افت درامتحان میان ترم چه برخوردی با من کردین
داد و بیداد و کلی سرکوفت
اون تلخی شیرینی امروز رو با خودش آورد
خواستم تشکر کنم ازتون و مثل بقیه خواهش کنم نرین
می بینین که خیلیا شمارو میخوان
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند
.
.
.
اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید
کوروش بزرگ
آخ خدا
آخ خدا
کی اومد کی رفت عزیزانی رابه مادادی و گرفتی رفتن دبیر ابراهیم زاده یک مشکل زهنی وفکری است.
دبیر به خدا دلم تنگ شده دلم تنگشده دلم برای اون گوش کشیدن موکشیدن اون حستون و اون
تول سگ گفتنتون نزارین داغ همه اینها دردرون سینه ام انباشته شود بخاطردل همه
بچه ها
واقعا دارین می رین
دیروز کلاس تابستونه ریاضی داشتم .و تازه قدرتون رو دونستم
حیف شد
کاش بودین
سلام
با نبودنتون در کلاس تابستونه باورم شده که دیگه رفتین
آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟ به خاطر چرت و پرت های یک عده فقط
نه ترتاخدا
دلتنگی احساس قشنگیه
وقتی بدونی اونیکه دوسش داری
هیچوقت فراموشت نمی کنه
چقدر سرد است!
وقتی...
دلتنگتیم و نیستی
you are always in our heats دوست دار همیشگی شما
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست ----- روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنســت
متن خبر که یک قلم بــــی تو ســـیاه شد جهان ----- حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنســت
نو گل نازنـــیـن من تــا تــــو نگـــاه مــــیکنــــی ----- لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنســتدلم جواب بلی میدهد صلای تو را
صلا بزن که به جان میخرم بلای تو را
بهزلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست
نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را
کشم جفای تو تا عمر باشدم، هر چند
وفا نمیکند این عمرها وفای تو را
بی تو ، آقا ابراهیم زاده باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق
دیدار تو لبریز شد از جان وجودم
شدم آن
شاگرد دیوانه که بودم
در
نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن مدرسه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
ساعتی بر در اتاق شالیکار نشستیم
تو همه راز درس ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف وصبح آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز صباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
از این خنگولی حذر کن
لحظهای چند بر این درس نظر کن
درس، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:
حذر از درس ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم